وادی عشق

عشق احساس نیست بلکه یک وادی دور افتاده در فضاست!
ماه رمضان

.

باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه

باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه

بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه !

.

**********************************

.

ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون

(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان) !

.

**********************************

.

تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن

میگن معنی این تو جاده چیه؟

میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی !

.

**********************************

.

به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟

میگه : مشکل دارم، نمیشه

مشگن مشکلت چیه ؟

میگه : گرسنه ام میشه !

.

**********************************

.

ای کسانیکه روزه نمی گیرید…….حداقل افطار کنید….. !

چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد !

.

**********************************

.

هرچند که روزه است حاجی رمضان

تا خرخره می خورد حقوق دگران

یک ذره غبار اگر رود توی گلوش

از بابت روزه می شود دل نگران !


.

**********************************

.

در خانه ما ز خوردنی چیزی نیست

ای روزه میا وگرنه خواهم خوردت !

.

**********************************

.

چون ندارم چیز بهر خوردنم

ماه روزه ،روزه خواری می کنم

چون به پایان می رسد ماه صیام

از فراقش آه و زاری می کنم !

.

**********************************

.

سحرگاهان به قصد روزه داری// شدم بیدار از خواب و خماری

برایم سفره ای الوان گشودند// به آن هر لحظه چیزی را فزودند

برنج و مرغ و سوپ وآش رشته// سُس و استیک با نان برشته

خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم// کمی از این کمی از آن چشیدم

پس از آن ماست را کردم سرازیر// درون معده ام با اندکی سیر

وختم حمله ام با یک دو آروغ// بشد اعلام بعداز خوردن دوغ

سپس یک چای دبش قند پهلو// به من دادند با یک دانه لیمو

خلاصه روزه را آغاز کردم// برای اهل خانه ناز کردم

برای اینکه یابم صبر و طاقت// نمود م صبح تا شب استراحت

دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا// کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا

به افطاری برایم شد فراهم// زدم تو رگ کمی از زولبیا هم

وسی روزی به این منوال طی شد// نفهمیدم که کی آمد و کی شد

به زحمت صبح خود را شام کردم// به خود سازی ولی اقدام کردم

به شعبان من به وزن شصت بودم// به ماه روزه ده کیلو فزودم

اگرچه رد شدم در این عبادت// به خود سازی ولیکن کردم عادت

خدایا ای خدای مهر و ناهید// بده توش و توانی را به« جاوید»

که گیرد سالیان سال روزه// اگرچه او شود از دم رفوزه

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:,ساعت16:5توسط ایوب |